خشونت جنسیتی شایع در یکی از ولایات بی قانون افغانستان
مظنونین برای گریز از قانون با استفاده از بی نظمی اوضاع به مناطق تحت اداره شورشیان فرار می کنند.
خشونت جنسیتی شایع در یکی از ولایات بی قانون افغانستان
مظنونین برای گریز از قانون با استفاده از بی نظمی اوضاع به مناطق تحت اداره شورشیان فرار می کنند.
مقام ها در ولایت شمال غربی فاریاب اذعان می کنند که بی قانونی حاکم در این ولایت به مجرمین اجازه می دهد تا فعالیت های شان را بدون هیچ نوع مجازات انجام دهند.
ماموران تنفیذ قانون می گویند که آنان به ساده گی قادر به دستگیری شورشیان در مناطق تحت کنترل شورشیان نیستند.
علاوه بر این، در مناطق خارج از کنترل دولت برای رسیده گی به امور و مشکلات خانواده از محاکم طالبان استفاده می شود که این برای زنان شامل در قضایا پی آمدهای وخیمی را به بار می آورد.
سربلندخان، رییس بخش مبارزه با خشونت خانواده گی در پولیس فاریاب تایید می کند که توانایی نیروهای امنیتی محدود است.
او گفت: «پولیس فاریاب برای دستگیری مجرمین در ساحاتی که مخالفین مسلح موجود است از توانایی و ظرفیت کمی برخوردار است. در حال حاضر بسیاری از مظنونین پس از ارتکاب جرم در مناطق تحت کنترول شورشیان پنهان میشوند تا دستگیر نشوند.»
آیدبلیوپیآر با دهها زن در مورد تجربههای شان از خشونت خانوادهگی مصاحبه کرده است.
در یک قضیه خاص و تکاندهنده، شوهری بینی زن بیستسالهاش را بریده و سپس به قلمرو طالبان فرار کرده بود تا دستگیر نشود.
ریزهگل از قریه شرشر ولسوالی غورماچ به آیدبلیوپیآر گفت که: «سیزدهساله بودم وقتی پدرم من را با محمدخان بیستوپنجساله در بدل یکهزار دالر نامزد کرد و پس از گذشت یکسال عروسی کردیم.» او میگوید که ازدواج وی از همان آغاز با خشونت همراه بود.
«توسط شوهرم بهطور وحشیانه لتوکوب میشدم چرا که او فکر میکرد من ارزش ۱۰۰۰ دالری که به پدرم پرداخته را ندارم.»
حالا که کودک وی یکساله است بهیاد میآورد چگونه شوهرش دوبار دستوپایش را شکسته بود.
در آغاز سال ۲۰۱۵ خشونت به حد غیر قابل تحملش رسیده بود.
او در ادامه گفت که: «در شروع جنوری سال ۲۰۱۵ شوهرم بدون کدام دلیل بالایم قهر شد و آنقدر شدید لتوکوبم کرد که ضعف کردم.» و افزود که بخاطر تقاضای کمک در آن زمان به خانه پدرش رفته بود.
پدر وی برای طلب همکاری نزدِ گروهی از قضات طالبان رفته بود. آنان حکم کرده بودند که ریزهگل به خانهاش برگردد و با شوهرش زندهگی کند، ولی به شوهرش نیز دستور داده بودند که با ریزهگل با مهربانی رفتار کند.
اما در شانزدهم جنوری زمانیکه به خانه شوهرش برگشت، محمدخان یکبار دیگر بر وی حمله کرد و قبل از اینکه فرار کند بینیاش را با چاقوی تیزی برید و تا حال تحت توقیف است.
خانواده ریزهگل او را به یک کلینیک محلی انتقال دادند، ولی داکتران گفتند که چنین جایی در افغانستان وجود ندارد که زخمهای وی را مداوا کرده بتواند.
پس از آنکه قضیه وی توجه رسانهها را جلب کرد سید انور سادات والی فاریاب او را جهت تداوی به یک بیمارستان ترکی فرستاد. آقای سادات به آیدبلیوپیآر گفت که به دلیل نبود امنیت در منطقه، مقامات محلی قادر به مبارزه با خشونت نیستند.
او گفت که: «همهچیز در فاریاب به جنگ و ناامنی ارتباط دارد، تا زمانیکه در فاریاب جنگ است ما هیچ کاری کرده نمیتوانیم.»
زرلشت بارز، رییس امور حقوقی زنان در دفتر کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در فاریاب، نیز تایید میکند که عدم کنترل دولت باعث شده تا امروزه خشونت جنسیتی شایع باشد.
او گفت که: «حکومت طالبان در غورماچ به مردان اجازه میدهد در برابر زنان خشن و بیرحم باشند.» همچنان اضافه کرد که محاکم قبیلهای که کاربردی موردی دارند نمیتوانند از این بدرفتاریها به سادهگی جلوگیری کنند.
شریفه عظیمی، رییس امور زنان در ولایت فاریاب میگوید که برای کمک به زنی چون ریزهگل هیچکاری از دست وی برنمیآید.
او در ادامه گفت: « برای من به عنوان رییس امور زنان این ولایت غیر قابل قبول است که یک مرد دختر سیزدهسالهیی را بطور غیر قانونی در بدل ۱۰۰ دالر از پدرش بخرد و دختر بیچاره را شکنجه نموده و در محضر عام معیوب بسازد.»
«من احساس شرمندهگی و حقارت میکنم که چنین مسوولیت بزرگی در برابر زنان فاریاب دارم اما نمیتوانم وظیفهام را به درستی انجام دهم.»
لتوکوب و بد رفتاری
در یکی دیگر از قضایای اخیر، یک مرد معتاد تلاش کرده بود خانمش را با ضربات مکرر چاقو به شکمش به قتل برساند. او میگفت خانمش با ادامه کار به حیث معلم با وجود مخالف وی، در برابرش بیاحترامی میکرد.
زبیده بیستوششساله باشنده ناحیه چارم میمنه به آیدبلیوپیآر توضیح داد که چگونه شوهرش وی را از کار منع کرده بود.
«ششسال پیش با پسر کاکایم-کیکاووس-ازدواج کردم، اما او به جستوجوی کار به ایران رفت و من را با مادر و دوکودک شیرخوارم چارسال در میمنه تنها گذاشت.
او در همان زمان به کار تدریس در روستای خواجه پایتخت آغاز کرده بود.
اما شوهرش از دوسال به اینسو که به خانه برمی گردد خانمش را لتوکوب میکند. زبیده میگوید شوهرش لباس کار او را به آتش کشیده و حتا تلاش کرده وی را خفه کند.
«من یک معلم استم، اما شوهرم از کارم خوش نیست و دوسال است که زندهگی را برایم جهنم ساخته.»
در تلاش دیگر برای مانع شدن زبیده از کار، شوهرش او را به خانه پدرش به شیرینتگاب که ۵۰ کیلومتر دورتر از شهر میمنه بود فرستاد تا آنجا زندهگی کند.
او اما مصمم به سفرِ درازمدتش از خانه به مکتب و دوباره به خانه ادامه داد.
«زمانیکه شوهرم فهمید فرستادن من به شیرین تگاب نمی تواند من را از کار کردن باز دارد، شماره تلفنم را به یک قومندان محلی طالبان در شیرین تگاب داد و در موردم شکایت کرد.»
زمانیکه زبیده بخاطر ترک تدریس از سوی طالبان تهدید به مرگ شد ناگزیر شد به میمنه برگردد.
آمدنش بدتر از همه بود: در ماه می سال جاری کیکاووس چاقویی را گرفت و پیش از خودش هشت بار به شکم زبیده ضربه زد. زبیده پس از آنکه از این واقعه تلخ جان به سلامت برد تصمیم گرفت طلاق بگیرد.
آی دبلیو پی آر موفق شد تا کیکاووس را در بیمارستان میمنه جایی که زخم های خودوارد کرده وی تحت معالجه قرار داشت پی گیری کند.
وقتی از وی پرسیده شد چرا کوشش کرده خانمش را به قتل برساند، پاسخ داد که: «زبیده خانمم است و من خوش ندارم او در کنار استادان مرد در مکتب درس بدهد. او زن من است نه از آنها. درست است که من معتاد به هیرویین استم، ولی آنقدر ضعیف نیستم که خانمم مجبور به حمایتم باشد.»
نوریه فکری، خانمی که در سازمان غیر دولتی «زنان برای زنان» برای حقوق جنسیتی در میمنه کار می کند می گوید که حکومت ضعیف، زنان را در اختیار و دستخوشِ مردان خشن قرار داده است.
خانم فکری در ادامه گفت: « این وضعیت وحشتناک برای تمام جنایتکاران فرصت مهیا می کند تا از آن بهر ببرند.»
در واقع، در شرایط ناامن این ولایت ملیشه ها نیز قادر اند تا با مصوونیتِ کامل از مجازات، فعالیت کنند.
گل اندام، مادر شصت ساله صاحب هشت فرزند از روستای دره زنگ در ولسوالی گرزیوان به آی دبلیو پی آر توضیح داد که چگونه پس از حمله یک گروه محلی در دسامبر سال 2015 به مدت دوماه بستری شده بود.
گل اندام می گوید که یک قومندان ملیشه امرِ لت و کوب وی را بخاطر داشتن رابطه با خانواده ای که با آنان بخاطر زمین مخالفت داشت داده بود.
«افراد وی با قنداق های تفنگ شان لت و کوبم کردند. به نوعی زنده ماندم، اما از ناحیه شکم، شانه و پاها شدیدا آسیب دیده بودم.»
وقتی از وی پرسیده شد چرا این خشونت را به مقامات محلی خبر نداده، پاسخ داد که: «حکومت محلی در فاریاب به سنگ گوش می دهند اما به مشکلات یک زن نه!» او می گوید که هنوز هم می ترسد مبادا زورمندان محلی امر کشتنش را بدهند.
وی در ادامه گفت که: « در ولسوالی گرزیوان تعداد زیادی از گروه های مسلح قدرتمند وجود دارند. آنها تنها در روستاها و نقاط دوردست نه، بلکه هرجا که بخواهند حکومت می کنند. آنان می توانند افراد مورد نظر شان را حتا در داخل یک بیمارستان یا در سرک ها ویا هم در یک جاده عمومی مرکز ولایت به ساده گی به قتل برسانند.»
ریزه گل که پس از معالجه در ترکیه به فاریاب برگشته است نیز به این باور است که آینده غم انگیزی در انتظارش است.
وی که حالا در خانه امن زنده گی می کند می گوید که: «اصلا تصمیم ندارم دوباره ازدواج کنم. نمی خواهم عین درد و زخم هایی که شوهر اولم-محمدخان-داده بود را با مردِ دیگری تجربه کنم.»