راههای پیش پای زنان شوهردار
چرا زنان شوهردار ناچار به برقراری رابطۀ خارج از ازدواج میشوند؟
راههای پیش پای زنان شوهردار
چرا زنان شوهردار ناچار به برقراری رابطۀ خارج از ازدواج میشوند؟
در شهرهای بزرگ ایران، به خصوص پایتخت، دیدن دخترها و پسرهایی که دو به دو، دست در دست هم در رفت وآمدند منظره ای عادی است. اگرچه مانند جوامع آزاد خبری از صحنه های بوس و کنار و درآغوش هم فرو رفتن آنان نیست، اما به هر حال آنها از میان هزارتوی مقررات خشک و رفتار خشن ماموران دولتی همدیگر را پیدا می کنند و خطوط قرمز حاکمیت درعرصۀ عمومی را فراتر از آنچه انتظار می رفت درهم شکسته اند.
برقراری این روابط تلاشی است برای شناختن بیشتر جنس مخالف تا مانند والدین خود، چشم بسته در دام ازدواجهای غریزی و سنتی نیفتند. اما واقعیت این است که دختران و زنان ایرانی به ویژه در شهرهای کوچک و روستاها حتی در عرصۀ خصوصی خود نیز محدودند، چه رسد به آنکه درفکر به چالش کشیدن عرصۀ عمومی باشند. آنان در راهی دو سر بسته گرفتارند که از هر سویش مجازاتی خشن در انتظار آنان است. این گروه از دختران همچنان با شیوه وآداب سنتی و بدون آشنایی قبلی به مردهایی شوهر داده می شوند که گاه تا ۵۰ سال از آنان بزرگترند. اگر آنها شوهر خود را دوست نداشته باشند و یا به هرعلتی نخواهند یا نتوانند به زندگی زناشویی ادامه دهند، مادامی که شوهر نخواهد، نمیتوانند از او طلاق بگیرند. چون بر اساس مادۀ ۱۱۳۳ قانون مدنی ایران "مرد میتواند هرگاه که بخواهد زن خود را طلاق بدهد." و در واقع می تواند هر گاه که نخواهد طلاق ندهد.
در شهرهای بزرگ و بخش های اجتماعی ایران که مدرنتر شده اند، نه تنها درصد طلاق، به طور کلی، بلکه درصد طلاق توافقی هم افزایش یافته است. طبق آمارهای ثبت شده در مراكز بهزیستی حدود یک سوم از حدود ۱۲۵هزار طلاق در سال ۱۳۸۸ توافقی بوده است. اما در مناطق سنتی ایران از این خبرها نیست. مثلا در سال گذشته در استان ایلام نسبت طلاق به ازدواج ۶/۴ درصد بوده، رقمی که سال گذشته در تهران تقریبا ۲۷درصد بود.
در برابر این ماده قانون بی انصاف و بی انعطاف، و جامعۀ سنتی بسته ای که طلاق را عار و ننگ می داند، زنانی که خروج از زندگی زناشویی را ناممکن میبینند چند راه بیشتر برای رهایی از وضعیت موجود ندارند: خودکشی، همسرکشی و البته سومین راه پیدا کردن همدمی دیگر (یا افتادن در دام اغوای مردی دیگر)؛ راهی که گرچه آغازش به اندازه دوتای قبلی خشونتبار نیست اما فرجامش خطرناکتر است.
حسن موسوی چلک، مدیر کل دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی ایران، دوم اسفندماه سال گذشته اعلام کرد که وضعیت خودکشی زنان زیر سی سال در استانهای غربی ایران نظیر خوزستان، لرستان و كهگیلویه و بویراحمد نگران کننده است و در دو استان ایلام و کرمانشاه از مرز بحران عبور کرده است. آمار دقیقی از تعداد خودکشی ها وجود ندارد و یا اعلام نمی شود اما فقط در ایلام چیزی حدود ۴۰۰ تا ۵۰۰ مورد در سال است. بیشتر خودکشیها به صورت خودسوزی است که رفتاری اعتراضی در فرهنگ این مناطق تلقی می شود. طنز تلخ ماجرا این است که در مواردی هم که اطرافیان زن را از سوختن کامل نجات میدهند و او را به درمانگاه یا بیمارستان می رسانند، بخش پذیرش بیمارستان، طبق قانون، برای مداوای زن اجازۀ شوهر را مطالبه می کند.
چنین قانونی حتی برای درمان زنانی که شوهرشان به روی آنها اسید پاشیده نیز بدون استثنا باید اجرا شود! دربارۀ همسرکشی در ایران هم هیچ آمار دقیقی در دسترس نیست و فقط گاهی خبر آن در صفحات حوادث مطبوعات منتشر میشود. آخرین پژوهش را دراین زمینه موسسۀ تحقیقات علوم جزا و جرم شناسی دانشگاه تهران در سال ۱۳۸۱ در ۱۵ استان ایران انجام داد. براساس این مطالعه زنان قاتل که بیشتر خانه دار بوده و در سنین زیر ۱۲ سال و ناخواسته ازدواج کرده اند، به علت نبود حمایت قانونی و خانوادگی شخصا دست به کار شده اند تا حق خود را بگیرند.
مهمترین انگیزه های آنان برای شوهرکشی، کراهت زندگی با شوهر، قابل پذیرش نبودن طلاق در خانواده و قانون حامی مردان بوده است. این تحقیق دریافته است که ۵۸ در صد زنان همسرکش در صدد جداشدن از شوهر بوده اند، اما به خاطر موانعی همچون مخالفت شوهر و یا والدین خود با طلاق، داشتن فرزند و نداشتن تامین اقتصادی، زندگی را ادامه داده اند تا اینکه صبرشان سر آمده و راهی جز کشتن شوهر پیش پایشان ندیده اند. راه حل سوم، برقراری ارتباط عاطفی و جنسی خارج از ازدواج است.
زنی که با خشونت غیرقابل تحمل شوهر و کمبود شدید عاطفی و جنسی مواجه است و راهی برای برون رفت از بن بست زندگی مشترک ندارد، با مرد دیگری ارتباط برقرار می کند و غالبا ازهمین مرد کمک می خواهد تا شوهر را به قتل برساند. نتایج تحقیق بالا نشان داده که فقط ۳۳درصد زنان به دست خود همسرانشان را کشته اند و در اغلب موارد شخص ثالثی از طرف آنها دست به قتل زده است. نکته جالب اینجاست که تقریبا نیمی از مردانی که زنانشان را کشته بودند، پشیمان شده و سعی در نجات او داشتند اما زنان معمولا بعد از قتل نه پشیمان میشوند و نه خود را گناهکار میدانند و حتی پس از سالها حبس، اقرار به قتل نمی كنند.
رابطۀ زن و مرد نامحرم از نظر شرعی گناه محسوب می شود. در بخشهای سنتی ایران چنین رابطه ای گاه می تواند مجازات هایی خودسرانه و خشن داشته باشد. در مواردی شوهر به صرف داشتن سوء ظنی به همسر یا زنی از خانوادۀ خود، او را حتی با همراهی خانوادۀ خود زن به قتل می رساند، مجازاتی که به قتل ناموسی مشهور است و باز هم آمار دقیقی از تعداد آن در کشور در دست نیست. فقط یک بار سرتیپ احمد محمدیفر جانشین رئیس پلیس آگاهی نیروی انتظامی فاش کرد که تنها طی هفت ماه اول سال ۱۳۸۷ تعداد ۵۰ فقره قتل ناموسی رخ داده است.
رابطۀ جنسی خارج از چارچوب ازدواج زن و مرد متاهل نیز در قانون مجازات اسلامی ایران"زنای محصنه" نامیده می شود و مجازات آن اعدام و از نوع بسیار خشن آن یعنی سنگسار است. درست است که این قانون مردان را هم شامل میشود اما اوضاع آنها به کلی متفاوت از زنهاست. مرد شرعا مجاز به داشتن رابطه جنسی با زنان بدون شوهر - تحت عنوان صیغه و یا ازدواج موقت - تا هر اندازه که هوس کند هست و گاه حتی می تواند بیش از یک همسر دایم اختیار کند. تازه حتی اگر به خاطر رابطه با زن شوهردار دیگری متهم به زنای محصنه شود، می تواند ادعا کند که اطلاعی از شوهردار بودن آن زن نداشته است و از مجازات برهد. دستاویزهایی که زن به هیچ عنوان نمی تواند برای نجات از سنگسار به آنها استناد کند.
سنگسار سرنوشت نهایی و دردناک زنانی است که به هر علتی از ازدواج خود راضی نبوده و امکان طلاق هم نداشته اند. فرد محکوم به سنگسار باید غسل مخصوص مردگان را انجام دهد و بعد مانند اجساد کفن بپوشد و برای سنگسار شدن در گودال از پیش آماده شده ای مدفون شود و پس از آن پرتاب سنگها به سمت او شروع می شود.
اگر فرد بتواند در هنگام سنگسار از گودال بیرون بیاید و فرار کند، از مجازات معاف می شود. تبعیض حتی سر مرگ هم خودش را نشان می دهد. طبق قانون شرع، مرد را تا کمر در گودال فرو می کنند اما زن باید تا سینه در خاک فرو شود. دستهای مرد آزاد اما دست های زن بسته است و این یعنی که مرد شانس بیشتری دارد تا خودش را از گودال بیرون بکشد و فرار کند.
واقعیت این است که تعداد احکام سنگساری که جمهوری اسلامی برای زنان صادر و اجرا می کند، بسیار کمتر از آمار پرونده های خودسوزی و همسرکشی و حتی قتل ناموسی است و یکی ازمعانی سادۀ آن این است که: هزینۀ خودکشی و همسرکشی به مراتب کمتر از عاقبت دردناک و وحشیانۀ سنگسار شدن است.