تکلیف‌ ایرانی‌ها با مرگ چیست؟

کم‌تر نشانه‌‌ای مبنی بر آمادگی مردم عادی برای اهمیت دادن به پرسش‌های اخلاقی پیرامون مجازات اعدام وجود دارد.

تکلیف‌ ایرانی‌ها با مرگ چیست؟

کم‌تر نشانه‌‌ای مبنی بر آمادگی مردم عادی برای اهمیت دادن به پرسش‌های اخلاقی پیرامون مجازات اعدام وجود دارد.

Saturday, 29 January, 2011

همه ده‌ها اعدامی که در ایران تاکنون در سال ۲۰۱۱ صورت گرفته، تحت الشعاع اعدامی قرار گرفته‌اند که - دست‌کم تاحالا - توجه بیشتر مردم را در تهران به خود جلب کرده است.

این اعدام در ملا‌ عام قرار بود پیش از طلوع آفتاب در میدانی در شهرک غرب تهران اجرا شود. این محل به این دلیل انتخاب شده بود که مرد محکوم، جنایتش را در این منطقه مرتکب شده بود.

او در همین منطقه، مرد دیگری را در روز روشن با انگیزه‌های ناموسی به قتل رسانده بود. اخبار مربوط به پرونده این ماجرا از سوی مردم با دقت دنبال می‌شد چون فیلم حادثه از سوی رهگذران گرفته شده و در سایت‌هایی نظیر یوتیوب گذاشته شده بود. آن هم در وضعیتی که هیچ‌کدام از حاضران در صحنه برای نجات جان مقتول اقدامی نکرده بود، نه تماشاگران رهگذر و نه حتی ماموران پلیس که در محل حاضر بودند.

بسیاری از روزنامه‌نگاران ایرانی هر چند می‌دانستند که احتمالا اجازه عکاسی نمی‌یابند، در مراسم اعدام این مرد حضور یافتند. یکی از عکاسان زن درباره ابهام اخلاقی حضور در چنین مراسمی گفت "به عنوان یک روزنامه نگار نباید نسبت به چنین چیزهایی حساس باشیم. از این دست اتفاقات همیشه رخ می‌دهد."

در ماه‌های اخیر تعداد اعدام‌ها به نحو حیرت‌آوری افزایش یافته است. پوشش خبری این اعدام‌ها زیاد نیست واکثر تلاش‌های مربوط به مبارزه علیه اعدام، بر پرونده‌های مهمی چون سکینه محمدی آشتیانی متمرکز است؛ که متهم به قتل همسرش است اما برخی معتقدند شواهد دراین زمینه درست نیست. در حالی‌که او منتظر تعیین سرنوشت خود است هزاران زندانی دیگر در صف اجرای احکام اعدام هستند.

در هر هفته بالاخره در یکی از روزنامه‌های ایران می‌توانید خبری از اعدام‌ تازه پیدا کنید.

اگر اعدام‌ها در ملا عام به قدری صورت می‌گیرد که باعث بی‌تفاوتی تماشاگران و شاهدان این ماجرا شده، باید دلیلش را همچنین در فرهنگی دانست که در آن تماشای مرگ، امری عادی محسوب می‌شود.

هر کسی در مراسم عزاداری و کفن و دفن شیعیان ایرانی شرکت کرده باشد درک می‌کند که مرگ موضوع مهمی است. حتی داشتن قبر در یکی از اماکن مقدس ایران می‌تواند چند برابر خرید یک خانه هزینه داشته باشد. مراسم ختم، متعدد و مجلل برگزار می‌شود و مرگ بدون توجه به شرایط آن، یک تراژدی حماسی به نظر می‌رسد.

البته این نوع مراسم به صورت ذاتی بی‌اشکال است و برخی شاید معتقد باشند که فضا و شرایط احساسی پیرامون چنین مراسمی برای بازماندگان می‌تواند التیام بخش باشد.

اما موضوع مهمتر این است که ایرانیان از مرگ، آیینی برای خود به‌ وجود آورده‌اند و این موضوع می‌تواند مردم را به از دست دادن زندگی عادت دهد.

ساده‌انگاری است که اگر این پدیده را منحصر به حکومت اسلامی بدانیم همانطور که غربی‌ها این کار را می‌کنند و می‌گویند رابطه‌ای بین این شیفتگی به مرگ و خطر ایران برای باقی جهان وجود دارد.

در همین حال شعارهای حکومتی نظیر "مرگ بر آمریکا" و "مرگ بر اسراییل" -- و از سوی دیگر شعارهای مخالفان حکومت که فریاد می‌زدند "مرگ بر دیکتاتور" -- نمی‌تواند به عنوان لغاتی عادی تلقی شود.

باید توجه کنیم در حالی‌که تبلیغات جمهوری اسلامی بیش از زندگی در مرگ ریشه دارد، این خود مرگ است که ایده‌آل است و نه عمل کشتن.

روزهای کلیدی تقویم ایرانی به بزرگداشت مرگ شخصیت‌های مذهبی که قرن‌ها قبل مرده‌اند و همچنین افرادی که از زمان انقلاب تاکنون کشته شده‌اند اختصاص دارد و یادواره‌های کسانی که در جنگ هشت ساله با عراق کشته شده‌اند در همه جا دیده می‌شود.

اینها همه در کنار هم فضایی ایجاد می‌کند که در آن مرگ -- و نه زندگی -- اتفاق اصلی است و باید آن را مهم شمرد.

جالب است که در چنین جامعه مذهبی، مردم کشتن را فرم مناسبی برای مجازات می‌دانند و اصلا نگران نیستند چنین اقدامی قادر خواهد بود چرخه خشونت را دائمی کند.

چنین باوری در میان برخی مخالفان رژیم کنونی هم وجود دارد و معتقدند درصورت سقوط این رژیم تنها راه رسیدن به عدالت اعدام مقامات ارشد است، یعنی همان کاری که رژیم اسلامی پس از انقلاب با سران حکومت پیشین انجام داد.

در چنین فضایی هیچ حرکت اساسی برای پایان دادن به اعدام‌ها صورت نمی‌گیرد و هیچ دولتمرد ایرانی موضع‌گیری قابل اعتنایی در برابر مجازات مرگ نداشته است. تنها زمانی این موضوع مورد بحث قرار می‌گیرد که اعتراضی بین‌المللی درباره پرونده برجسته‌ای در کار باشد.

محمود احمدی‌نژاد در جریان سفر اخیرش به نیویورک درمورد پرونده سکینه آشتیانی گفت که شخصا مخالف حکم اعدام است اما این قوه قضاییه است ، و نه خود او، که به پرونده هایی ازاین دست رسیدگی می‌کند.

با این وجود نباید به این نتیجه رسید که رفتارهای اجتماعی در ایران تغییرناپذیر هستند. تحولات سیاسی و اجتماعی سال‌های اخیر خلاف این موضوع را ثابت کرده است.

ولی در حال حاضر، کمتر نشانه‌ای مبنی بر آمادگی مردم عادی برای اهمیت دادن به پرسش‌های اخلاقی پیرامون مجازات مرگ وجود دارد.

مجید حبیبی نام مستعار یک روزنامه‌نگار مقیم تهران است.

Iran
Rule of law
Frontline Updates
Support local journalists