نابینایان افغان برای تغییر تلاش میکنند
معلولین با تبعیض اجتماعی مواجهاند و از سوی دولت حمایت نمیشوند.
نابینایان افغان برای تغییر تلاش میکنند
معلولین با تبعیض اجتماعی مواجهاند و از سوی دولت حمایت نمیشوند.
اورانوس مهدی، دختر هفتساله از ولایت بدخشان، رویاهای بزرگ دارد.
او به آیدبلیوپیآر گفت: « میخواهم دانشگاه بروم و با کمک خانوادهام یک فضانورد شوم.»
اورانوس راه سختی در پیش دارد. او نابینا است، اما باوجود این ناتوانی در صدر صنف ا ش قرار دارد و از دولت میخواهد تا برایش زمینه تحصیل در خارج را فراهم نماید.
« میخواهم از یک دانشگاه خارجی سند فراغت بگیرم و به مردم نشان دهم که ما ضعیف نیستیم و میتوانیم حتا بیشتر از افراد بینا کار کنیم.»
بر اساس تخمین ملل متحد در حال حاضر چهارصدهزار نفر در افغانستان نابینا اند و نزدیک به یکونیم ملیون نفر اختلال بینایی دارند.آنان به مشکلات متعددی روبهرو اند و از سوی دولت کمترین حمایت را هم به دست نمیآورند. آنان بطور عادی مستحق کمکهای دولت شناخته نمیشوند، مگر این که در جمع آنانی که در جریان جنگ جراحت برداشته و معلول شدهاند ثبت شوند.
افغانستان در سال ۲۰۱۲ به میثاق بینالمللی نابینایان پیوست. این میثاق حمایت از نابینایان و فراهمآوری خدمات صحی و تحصیلی به آنان را الزامی میداند. اما با آن هم در سراسر افغانستان برای نابینایان فقط شش مکتب وجود دارد. هرچند آنان ترجیحاً باید به سطح دانشگاه درمان شوند اما نمایندهگان مردم میگویند که دولت در عملیکردنِ تعهداتش ناکام است.
باقی بریال، نماینده نابینایان در مجلس سنا، میگوید که حکومت قانون اساسی افغانستان را اشتباه تعبیر کرده و به آن عمل نمیکند. این قانون حکم میکند که تمام معلولین باید کمکهای اولیه به دست بیاورند و حد اقل به تحصیلات ابتدایی دسترسی داشته باشند.
وی در ادامه گفت: «تعهدات حکومت افغانستان در فرمانهای متعددش در باره نابینایان تطبیق نشده است. بهطور مثال، نهادهای تحصیلات عالی دولتی باید پنج درصد چوکیها و همچنان بورسیههای خارجی را به نابینایان اختصاص دهند. علاوه بر این، نهادهای دولتی باید اطمینان بدهند که پنج درصد از کارمندان شان نابینا است.»
نبود حمایت باعث میشود تا بسیاری از نابینایان اسناد جعلی بسازند که گویا از اثر جنگ معلول شدهاند.
آمنه نوزدهساله از منطقه دشت برچی کابل، به آیدبلیوپیآر گفت که او با استفاده از روابطی که با برخی از مقامات کلیدی دارد توانسته مدرک جعلی بسازد.
او با پذیرفتن این که کارش اشتباه بوده، میگوید: « من تا صنف هشت در مکتب نابینایان در مزار شریف درس خواندهام و اکنون در خانه هستم . اگر مجبور نمیبودم، چنین کار غیر اخلاقی را انجام نمیدادم.»
مهناز بیستساله از ولایت بلخ، نیز میگوید که به جز از جعل چارهای دیگری نداشته است.
او فقط تا صنف شش توانسته درس بخواند و درخواستهای مکررش به نهادهای دولتی برای دریافت کمک هم نتیجهیی نداده است. او میگوید: «کارت معلولین را از وزارت کار، امور اجتماعی، شهدا و معلولین گرفتم و سالانه نهصد دالر از حکومت اخذ میکنم.»
محمد همایون، رییس نهاد نابینایان در مزار شریف، تایید میکند که بسیاری از نابینایان- به شمول خودش- تلاش میکنند تا تصدیق مجروحیت در جنگ را بگیرند و حقوق معلولیت را بهدست بیاورند.
وقتی از وی پرسیده شد که چرا در چنین موقف اجتماعی تقلب میکند، گفت: «هروقت وظیفه و معاش خوب گرفتم این پول را دوباره به حکومت میپردازم.»
جمیله افغان، معین وزارت شهدا و معلولین میگوید که افرادی که حکومت را اینگونه فریب میدهند باید مورد پیگرد قرار گیرند. از سوی دیگر، او میگوید که حکومت میتواند برای فراهمآوری حمایت برای نابینایان مادرزاد تلاش کند، البته اگر در قانون شهدا و معلولین تغییرات بیاید.
علاوه برآن، بر اساس گفتههای عبدالفتاح احمدزی، سخنگوی وزارت کار و امور اجتماعی، «حکومت از طریق سازمان صلیب سرخ و دیگر نهادهای بینالمللی تلاش میکند تا برای نابینایان در داخل و خارج کشور زمینه تداوی را فراهم کند.»
دسترسی به تعلیم و تربیه
فهیم شریف، رییس آموزشهای ویژه در وزارت معارف میگوید که به تعداد هشتصد کودک نابینا در شش مکتب در ولایات کابل، بلخ، ننگرهار، غزنی، خوست و فراه ثبت نام شدهاند. یک مکتب در ولایت زابل به دلیل وضعیت بد امنیتی مسدود شده است.
مکتب نابینایان کابل که از سال ۱۹۷۹ میلادی به اینسو فعالیت دارد به تازهگی پس از آنکه شورشیان از محوطهی آن برای حمله به دانشگاه امریکایی که در جوار آن قرار دارد استفاده کردند؛ به مدت دوماه مسدود شد. انفجار لاری بمبگذاریشده در قسمت بیرونی کلینیک این مکتب شدیداُ به آن خساره رسانده و صنفها به گونهی موقت تعطیل اند.
ملیحه، دانشآموز نهسالهی این مکتب میگوید: «وضعیت امنیتی کشور رنج مان میدهد. هر روز انفجاری رخ میدهد و بهترین شاگردان را از دست میدهیم. پس از آنکه انتحارکنندهگان برای حمله به دانشگاه امریکاییها از مکتب ما استفاده کردند دولت هیچ کاری برای بازسازی آن انجام نداده است.»
دانشآموزان این مکتب که در حال حاضر تعداد شان به ۲۲۰ تن میرسد در بخش صنایع دستی و نجاری آموزش می بینند و مسایل اسلامی و قرآن کریم نیز به آنان تدریس میشود.
رویا، یکتن از فارغان همین مکتب که فعلا در آنجا تدریس می کند، میگوید: « ما شاگردان را از صنف اول تا دوازده در دوبخش آموزش میدهیم که یکی تعلیمات مسلکی است و دیگر آن کمپیوتر و انترنت. برعلاوه آن، مضامین دیگر نیز وجود دارد، مثل حفظ قرآنکریم که شاگردان پس از فراغت لقب پرافتخار قاری یا حافظ قرآن را به دست میآورند.»
خواجه عبدالکریم صدیقی، مدیر این مکتب میگوید که در پنجسال گذشته نزدیک به دوصد شاگرد از این مکتب فارغ گردیده و ۲۵ تن آنها به تحصیلات عالی راه یافتهاند.
یکی از آنها، الینا بیستساله است که در دانشگاه کابل ژورنالیزم میخواند. او میگوید که امیدش را برای بازیابی بیناییاش از دست نداده است. الینا میگوید: «وقتی به هندوستان رفتم داکترها گفتند که چشمهایم قابل معالجه است.» او میافزاید که پول دوباره رفتن به هندوستان را ندارد، اما با کمک مالی دولت ممکن است بیناییاش را باز یابد.
او میگوید که یگانه تقاضایش از حکومت این است که به تعهداتش در مورد معلولین ارج بگذارد.
او میگوید: «پنج درصد سهم معلولین در بورسیهها تاحال به آنان داده نشده که بهزودی باید اجرا شود.»
محمد وحید غروال، رییس پوهنځی ژورنالیزم میگوید: «الینا یکی از سه محصلِ نابینا در دانشکده ژورنالیزم دانشگاه کابل است. آنها شاگردان پرانرژی و لایقی اند و علاقه زیادی به درس دارند.»
او از دولت تقاضا دارد تا آنان را بیشتر حمایت کند و سهولتهای حملونقل را فراهم کند تا دانشجویان به راحتی بتوانند دانشگاه بروند.
مقامات میگویند که آنان تلاش میکنند تا برای نابینایان فارغِ دانشگاه خدمات اضافی مانند کورس زبان را فراهم کند تا آنان بتوانند درسهای شان را در خارج از کشور ادامه دهند.
جمیله افغان، معین وزارت کار و امور اجتماعی میگوید: «ما تلاش میکنیم تا به آنان {نابینایان} کورسهای زبان را دایر کنیم تا نخست زبانهای خارجی را بیاموزند و بعدا بورسیه بگیرند.»
اما حتی تحصیلات عالی هم تضمینی برای دریافت شغل نیست.
زهرا که مدرکِ کارشناسی (لیسانس) دارد میگوید که تبعیض اجتماعی گسترده وی را از داشتن شغل مانع شده است.
«علت بیکاری من این نیست که کار کرده نمیتوانم یا مدرک ندارم، دلیل عمده این است که جامعه و محیط بالای تواناییهای من و دیگر نابینایان باور ندارند و مارا افراد توانا نمیپندارند.»
زهرا استدلال میکند که یک فرد نابینا ممکن از برخی فرصتها استفاده کرده نتواند، اما این به آن معنا نیست که کاملاً ناتوان استند.»
آنان با حمایت دولت و سازمانهای دیگر میتوانند دستآوردهای بزرگی داشته باشند.
وی در ادامه گفت: «یک فرد نابینا میتواند یک استاد، خبرنگار، مشاور و سیاستگرِ بزرگ و ورزیده باشد. اما متاسفانه که در کشور ما هیچکاری به نابینایان صورت نگرفته و برای شان زمینه کار هممساعد نیست تا بتوانند از عهده خود برآیند و بار دوش جامعه نباشند.»